عقل سلیم میگوید افراد بسیار موفق سه ویژگی مشترک دارند: انگیزه، توانایی و فرصت. اگر میخواهیم موفق شویم، باید ترکیبی از سختکوشی، استعداد و خوششانسی داشته باشیم.
هر بار که با فرد دیگری سر کارمان تعامل میکنیم، باید دست به یک انتخاب بزنیم: آیا سعی میکنیم تا جایی که میتوانیم ارزشها و سودها را از آن خودمان کنیم؟ یا بدون نگرانی از آنچه در مقابل دریافت میکنیم، در ارزشآفرینی مشارکت میکنیم؟
گیرندهها یک نشان متمایز دارند: آنها دوست دارند بیشتر بگیرند تا ببخشند. آنها تعادل رابطهی متقابل را به نفع خود بر هم میزنند و منافع خود را بر نیازهای دیگران مقدم میدانند.
گیرنده ها معتقدند که دنیا جای رقابت است، جایی که اگر نخوری، خورده میشوی. آنها فکر میکنند برای موفق شدن باید بهتر از دیگران باشند. برای اثبات صلاحیتشان خودستایی میکنند و مطمئن میشوند که اعتبار زیادی بابت تلاشهایشان به دست میآورند.
در محل کار، بخشنده ها معمولاً کمیاب اند. آنها کفه ترازوی رابطهی متقابل را به سمت طرف مقابل خم میکنند و ترجیح میدهند بیشتر از این که بگیرند، ببخشند.
اما در محل کار بده و بستان پیچیدهتر میشود. از نظر حرفهای تعداد کمی از ما بهطور کامل مثل بخشندهها یا گیرندهها رفتار میکنیم و معمولاً سراغ شیوه سوم میرویم.
ما تبدیل به برابریطلب میشویم و سعی میکنیم تعادلی بین دادن (بخشیدن) و ستاندن (گرفتن) ایجاد کنیم. برابریطلبها براساس اصل انصاف رفتار میکنند: وقتی که به دیگران کمک میکنند، انتظار دارند دیگران نیز به آنها کمک کنند و بدینترتیب از خودشان محافظت میکنند.
اگر برابری طلب باشید به اصل «این به آن در» اعتقاد دارید و قانون حاکم بر روابطتان، تبادل متقابل لطف است.
به این ترتیب، اگر احتمال حضور بخشندهها در قعر نردبان موفقیت بسیار زیاد باشد، چه کسانی در صدر این نردبان قرار دارند؟ گیرندهها یا برابری طلب ها؟



